هنر حیاتی صحبت با غریبهها
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۹۷۸۹۲
فرارو- نگرش به غریبهها از یک الگوی آشنا پیروی میکند. به کودکان آموزش داده میشود که هرگز با بزرگسالان ناشناس صحبت نکنند به ویژه با افرادی که والدین آنان را غیرقابل اعتماد قلمداد میکنند. شروع نوجوانی و جوانی میل شدیدی برای تعامل با انواع افراد به همراه دارد به ویژه افرادی که ممکن است مورد تایید خانواده نباشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو به نقل از اکونومیست، دایرههای اجتماعی به طور کلی دوباره باریک میشوند، زیرا مردم شریک زندگی پیدا میکنند، خانواده تشکیل میدهند و فرزندان شان متولد میشوند. زمان کمیاب میشود و دوستیهای جدید اغلب بر اساس تقسیم بار مراقبت از کودک خواهد بود. برخی از افراد هرگز ذوق جوانی برای روابط پیش بینی نشده را نخواهند داشت. در دوران سالمندی حتی اگر کنجکاوی و کاریزما به شکل کمرنگی باقی مانده باشد نیز ضعف باعث میشود تا برقراری ارتباطهای تازه سختتر شود.
با این وجود، این تمام داستان نیست. در اواسط زندگی و پس از آن افراد هنوز هم میتوانند لذت یک ملاقات تصادفی را تجربه کنند هر چند کوتاه که به نوعی اعصاب را تحت تاثیر قرار میدهد. این ممکن است چیزی بیش از یک لبخند یا یک اظهارنظر تصادفی که به نقطهای عاطفی بیانجامد نباشد یا ممکن است یک مکالمه عمیق غیر منتظره در هواپیما یا قطار باشد؛ حتی اگر مخاطب پس از آن دیگر هرگز دو طرف همدیگر را نبینند. این جنبه از وعده و خطر غریبهها داستان نویسان را مجذوب خود ساخته است.
از لذت "برخورد کوتاه" و "پیش از طلوع آفتاب" گرفته تا ویرانی "غریبهها در قطار". آگاهی از این که مبادله یکباره خواهد بود میتواند صراحتی لذتبخش و بدون ممانعت را فراهم سازد. در عصر کووید - ۱۹ و رونق گرفتن برقراری ارتباط از طریق اپلیکیشن زوم الگوی زمانی منحرف شده بود. غریبهها به جای احتمالات و خطرات مبهم شان نقشی کاملا واقعی به عنوان منبع احتمالی عفونت بر عهده گرفتند و الزام دوری از آنان به طور رسمی وجود داشت. با این وجود، جوانان هنوز هم مشتاق ارتباط با جمعیتهای ناشناس هستند. مردم در هر سنی دلتنگ ارتباط انسانی در خیابانها یا قطارهای شلوغ یا حس آرامش بخش همراهی با تماشاگران در سینما یا تئاتر هستند.
بنابراین، اکنون لحظه مناسبی برای خواندن سه کتاب* درباره ملاقات با غریبهها میباشد. "ویل باکینگهام" خاطرات تکان دهندهای از یافتن آرامش پس از مرگ شریک زندگی اش در طول سفر و گفتگو در سرزمینهایی مانند میانمار که از نظر فرهنگی با زادگاه اش انگلستان فاصله دارند نوشته است.
"جو کیوهین" روزنامه نگار آمریکایی استدلال میکند که برقراری ارتباط همدلانه با غریبهها امری حیاتی است و به طور بالقوه زندگی را تغییر میدهد. "جان یتس" که یک موسسه خیریه جوانان مستقر در لندن را اداره میکند نگران است که شکافهای عمیق در جوامع غربی دسترسی افراد از طبقات، مذاهب، قومیتها و نسلهای مختلف با یکدیگر را حتی به صورت تصادفی ناممکن سازد.
هر سه نویسنده تعمیمهای گستردهای در مورد تکامل جامعه بشری از شکارچیان تا عصر هومر و فراتر از آن ارائه میدهند. با این وجود، آنان زمانی که با استفاده از تجربیات شخصی یا تحقیقات علمی درباره نحوه زندگی و ارتباط مردم در حال حاضر فکر میکنند جالبتر هستند. همه آنان به طرق مختلف دو نکته مجزا، اما مرتبط را بیان میکنند. نخست آن که تعامل معنادار با یک فرد جدید میتواند پاداشهای بزرگی به همراه داشته باشد، اما این مهارتی است که باید پرورش داده شود. دومین نکته آن که جداسازی خود از جامعه در جوامع مدرن غربی به این معنی است که برای بسیاری از مردم گفتگو با برخی از همشهریان شان بیهوده، نامطلوب یا عجیب و غریب به نظر میرسد. مشکل دوم نکته اول یعنی پرورش مهارت ارتباط برقرار کردن با غریبهها را بدتر میسازد.
جو کیوهین و یتس هر دو تاکید میکنند که در بریتانیا و آمریکا اختلافات سیاسی به شکافهای قبیلهای تبدیل شده اند. حامیان و مخالفان برگزیت در خوشههای مجزا زندگی میکنند. جمهوری خواهان و دموکراتها همدیگر را به مثابه افرادی بد میبینند و نه به عنوان آمریکاییهایی که عقایدشان متفاوت است. این طرفین متضاد با یکدیگر غریبه شده اند.
باکینگهام بر لذتها و مشکلات ملاقات در مکانهای دورافتادهای تمرکز میکند که ریسکها کمتر است، زیرا آشناییها موقتی میباشند در یک آپارتمان در هلسینکی یا هنگام سفر در بالکان. با این وجود، مانند دو مورد دیگر او خاطرنشان میسازد که احتیاط افراد ناآشنا نه جدید است و نه غیرقابل غلبه.
وقتی تنها هستید چهرهها زشت به نظر میرسندکیوهین و یتس نکاتی را در مورد دوستی با غریبهها ارائه میدهند. کیوهین تمرینهایی را توصیف میکند که در آن گروههایی از جمهوری خواهان و دموکراتها با سختی فراوان برای غلبه بر کلیشهها و تعامل با یکدیگر تلاش میکردند. آنان آموزش دیده بودند که سوالات خوبی از یکدیگر بپرسند و از نامگذاری و برچسب زنی یکدیگر خودداری کنند. یتس در مورد نوعی خدمات اجتماعی ملی بحث میکند که جوانان را تشویق میکرد با گروهها و نسلهای دیگر در هم آمیزند و تعامل داشته باشند.
ظرفیت تعامل با افراد جدید به روشهای متمدنانه، انسانی و معنادار شرط لازم برای صلح اجتماعی است حتی اگر شرط کافی نباشد. این نشان دهنده هزینه نیمه پنهان کووید-۱۹ است. کودکانی که با صفحه نمایش گوشی تلفن همراه و تبلت آموزش دیده اند. بزرگسالانی که در خانه کار میکنند و مستمری بگیران تنها. کم و بیش مهارتهای اجتماعی همه افراد ضعیف شده و پیامدهایی نه تنها برای آنان بلکه شاید برای ساختار جامعه نیز به همراه داشته است.
با رفع قرنطینه ناشی از کووید – ۱۹ مردم اکنون به دنیایی از برخوردهای تصادفی بازگشته اند: برخی مشتاقانه برخی با احساس بیقراری و اکثرا با حسی عجیب از تازگی پس از یک سال خواب زمستانی. درس این سه کتاب آن است که کاهش محدودیتها فقط فرصتی مطلوب برای ارتباط مجدد با کسانی که دوست شان دارید و شبیه آنان هستید نیست بلکه آزادیای را بازیابی میکند که مدتها امری مسلم قلمداد میشد حتی اگر برای شناخت عمیق متفاوت کم مورد استفاده قرار گرفته باشد.
*سه کتاب عبارتند از:
"سلام غریبه" (Hello Stranger) نوشته ویل باکینگهام.
"قدرت غریبه ها" (The Power of Strangers) نوشته جو کیوهین
"گسیخته" (Fractured) نوشته جان یتس
منبع: فرارو
کلیدواژه: قیمت طلا و ارز قیمت موبایل غریبه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۹۷۸۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟
"کارن کی هو" نویسنده حوزه هنری میگوید:"اگر سعی میکردید زندگی تان را بدون هنر دوباره تصور کنید بله، کاملا متفاوت به نظر میرسید. هنر با چیزهایی بیشتر از آن چه مردم فکر میکنند تلاقی میکند".
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، این صرفا ون گوگها و مونهها نیستند که آثار هنری شان بر روی دیوار موزهها آویزان شده اند. هنر در آثار هنریای مانند سازه "دروازه ابر" ساخته "آنیش کاپور" هنرمند بریتانیایی هندی تبار در پارک میلینیوم (هزاره) در شیکاگو یا در عمارت مارپیچ ساختمان گوگنهایم در نیویورک نیز وجود دارد.
هنر هم چنین، هنر زینت بخش پوستر فیلمهای سینمایی و تابلوهای ویترین فروشگاهها میباشد. هنرمندان با هنرشان بر لباسهایی که میپوشید، موسیقیای که گوش میدهید و محصولاتی که مصرف میکنید تاثیر میگذارند. به زبان ساده هنر همه جا حضور دارد.
با این وجود، اگر هنر اصلی اساسی از فرهنگ ما میباشد آیا بسیاری از ما احساس میکنیم که آن را درک نمیکنیم؟نتیجه نظرسنجیای انجام شده توسط "یوگاو" در سال ۲۰۲۳ میلادی منتشر شد نشان داد که تقریبا نیمی از پاسخ دهندگان امریکایی گفته بودند که خود را هنرمند نمیدانند. ۵۸ درصد یا حتی میزان بیش تری از پاسخ دهندگان گفته بودند که با جریانها یا سبکهای هنری معروف آشنا نیستند.
شما شاید بخواهید ستایش گر هنر باشید، اما برای تبدیل شدن به فردی هنردوست باید با هنر ارتباط برقرار کنید.
به هنر به عنوان یک ماجراجویی تعاملی نگاه کنیدگاهی اوقات استفاده از راهنماهای صوتی یا گوش دادن به صحبتهای هنرمندان برای روشن شدن تاریخچه یک اثر کمک کننده است، اما لزوما همواره به شما کمک نمیکند با هنر ارتباط برقرار کنید.
رمزگشایی معنای یک اثر مستلزم نگاه کردن به کالبدی بودن آن است. اتصال یک اثر هنری به سایر مصنوعات فرهنگی و در عین حال انتقال تجربیات زندگی خود از این باور سوررئالیستی پیروی میکند که معنا از مثلث سه ضلعی خود اثر، نیت هنرمند و واکنش بیننده به آن ناشی میشود.
معنای هنر از تعامل بین بیننده و هنرمند ناشی میشود. آن چه بیننده از یک اثر استنباط میکند صرفنظر از نیت هنرمند که خالق اثر بوده اهمیت دارد. از این منظر برای فهم یک اثر هنری باید کمتر احساس ترس به خود راه دهیم، زیرا هیچ راه درست یا غلطی برای خوانش یک اثر هنری وجود ندارد و صرفا ایدههایی هستند که میتوانند توسط هنرمند بسط یافته یا هدایت شوند.
"مولی اووندن" هنرمند و شاعر در مینه سوتا در این باره میگوید:" نیازی ندارم بیننده نقاشی هایم دقیقا منظورم را بداند، اما دوست دارم به اصطلاح با اثرم دست بدهد. این بیشتر در مورد گشودگی به روی یک گفتگو یا دعوت به یک تجربه است". این رابطه با در نظر گرفتن بازدید از موزه یا گالری به عنوان یک اقدام فعال و نه منفعل ممکن است به تحکیم رابطه با هنر کمک کند.
یک مطالعه ۲۰ ساله که در سال ۲۰۱۷ میلادی مجددا تایید شد نشان داد که ما به طور متوسط صرفا به مدت ۲۷ ثانیه به یک اثر هنری در موزه یا گالری نگاه میکنیم که شامل عنوان و اطلاعات همراه آن میشود. "دیل" هنرمند چند رشتهای میگوید:"تلاشی برای خلق اثری وجود دارد که نیازی نیست زمان زیادی را صرف فکر کردن درباره آن کنید". با این وجود، او معتقد است که تفکر انتقادی برای هر هنری هم از طرف هنرمند و هم از طرف بیننده امری حیاتی میباشد.
اووندن میگوید:"ما در مدرسه یاد میگیریم چگونه در مواجهه با شعر یا هر اثر هنری دیگری همه اجرا را شناسایی کرده و آنها را از هم جدا کنیم". با این وجود، او در کار خود به عنوان یک مربی هنری سعی میکند مخاطب را وادار کند که به این فکر کند که پس از آن تشریح چه رخ میدهد. او میگوید: "وقتی همه چیز از هم پاشید یاد نمیگیریم که چه کار کنیم و به نوعی اثر را رها میکنیم". اووندن بر این باور است که رابطه بین بیننده و اثر در روند جمعآوری دوباره جهان شکل میگیرد.
اگر هنر فرآیندی از تخیل است که واقعیت را قابل تصور، به یاد ماندنی و گاهی حتی قابل پیش بینی میسازد همانطور که "سوزان لنگر" فیلسوف فرهنگی گفته بود چنین تعاملی میتواند حتی فراتر از این نیز پیش برود، زیرا باعث ایجاد احساساتی میشود که ما هر روز با آن در تماس نیستیم احساساتی مانند انزجار و ترس. برای مثال، با تماشای آثار دیل متوجه میشویم که تعدادی از قطعات او الهام بخش طنز هستند و هم چنین تجربه بومیان امریکا را به تصویر میکشد، زیرا انسانیت به تصویر کشیده شده و حقیقت نگران کنندهای را در مورد تسخیر آمریکا نشان میدهد.
دیل با اشاره به این که نقش او به عنوان یک هنرمند آن است که ایده هایش را با صداقت بیان کند میگوید: "من سعی نمیکنم اثری را خلق نمایم و سپس به این فکر کنم که مخاطبان آن را دوست خواهند داشت". هنر صادقانه حتی میتواند مخاطبان را به شدت ناراحت کند. دیل میگوید:"با این وجود، این ناراحتی بخش مهمی از کار است".
در این مورد بخشی از عدم فهم هنر مخاطب میتواند ناشی از بی میلی برای مقابله با آن ناراحتی باشد. همان گونه که لنگر نوشته آموزش هنر آموزش احساس است وقتی هنر باعث ایجاد احساساتی میشود که ما همیشه به آن دسترسی نداریم ممکن است برای مدیریت آن کار دشواری پیش روی مان قرار داشته باشد. با این وجود، در جریان دست و پنجه نرم کردن با آن احساسات است که ارتباط با هنر و در نهایت درک و فهم آن شکل خواهد گرفت.
چگونه میتوان تمایل به ناراحتی را آموزش داد؟ اووندن در این باره میگوید حتی به عنوان یک عاشق مشتاق هنر او متوجه میشود که واکنش احساسی همیشه آسان نیست. او میگوید: "این میتواند واقعا طاقت فرسا باشد".
مراقب زوزههای تجربه خود باشیدشاید بتوان نحوه ارتباط مان با هنر را دلیلی بر کاتارسیس* دانست. این کاری است که آثار هنری انجام میدهند. در طول زندگی انسانی مان ما حجم قابل توجهی از درد اندام خیالی* را داریم از دست دادن پدر و مادر در دوران کودکی یا نوجوانی، حضور در جنگ و حتی چیزی به اندازه داشتن یک معلم بدجنس. سپس به دنبال پیدا کردن راهی برای مقابله با آن از طریق کار کردن یا گوش دادن به یک آهنگ یا طرق مختلف دیگر خواهیم بود.
"کارن کی هو" میگوید اگر فکر کردن به هنر را به عنوان راهی برای تغییر زمان یا تغیبر تجربه خود آغاز کنید و اگر از پاسخ سطحی "این یک عکس خوب است" فراتر بروید آن زمان تماشای یک اثر هنری میتواند تلاشی واقعا جالب توجه باشد.
او به نمایش آثار "یوهاس ورمیر" نقاش هلندی قرن هفدهمی در موزه رایکس آمستردام اشاره میکند که با استقبال چشمگیری مواجه شد و بازدیدکنندگان را از سراسر نقاط جهان به سوی خود جلب کرد. علیرغم آن که ممکن است فکر کنید زندگی تان ارتباط اندکی با زندگی اشراف هلندی قرن هفدهمی دارد آثار ورمیر در به تصویر کشیدن زیبایی لحظههای روزمره برای تان الهام بخش خواهد بود تا از نو به زندگی خود نگاه کنید. او میگوید:"امیدوارم وقتی به انجام آن کارها فکر میکنید متوجه شوید که زیبایی در آن لحظه نیز وجود دارد".
* کاتارسیس اصطلاحی است که ارسطو برای تزکیه روحی و روانی تماشاگر از تراژدی عنوان میکند. کاتارسیس به نوعی شبیه همذات پنداری یا حس سمپاتیک در تماشاگر است.
*اندام خیالی یا Phantom Limb سندرومی روانی است که فرد هم چنان اندام بدنی از دست رفته را حس کرده و حتی درد را در آن ناحیه احساس میکند. در واقع این احساس درد در ناحیه اندام از دست رفته انکار واقعیت تلخی است که در صورت اتمام درد فرد باید با آن روبرو شود.